در این نوشتار قصد دارم به آسیب شناسی روند فعلی آموزش و اشتغال در رشته میکروبیولوژی بپردازم. به عنوان یک دانشآموخته میکروبیولوژی که با موانع و کاستیهای متعدد در این زمینه روبرو بودهام معتقدم چنین مطالعاتی میتواند مبنای استخراج و کارآزمایی راهحلهایی برای ایجاد زمینه اشتغال و افزایش رضایتمندی شغلی در دانشآموختگان رشته میکروبیولوژی قرار گیرد.
یک پرسش که ممکن است و حتی باید ذهن هر کسی که میکروبیولوژی خوانده یا قصد تحصیل در این رشته را دارد به خود مشغول کند، به طور ساده این است که آنها قرار است با دانش خود چه کاری انجام دهند یا آنها برای چه میکروبیولوژی میخوانند. این پرسش میتواند بعد فلسفی یا عملی داشته باشد. یعنی این دانش چه سودی برای بشریت دارد یا این که چه کاربردی دارد. به عبارت دیگر «دانستن درباره میکروبها» چقدر میتواند به بهتر زیستن انسان کمک کند و یا با این دانش چگونه میتوان/بایست درآمد کسب کرد. به عنوان مثال مسلم است که وقتی درباره بدن انسان، بیماریها، و درمانها بدانیم، بهتر میتوانیم خدمات پزشکی را ارائه دهیم. و از سوی دیگر میدانیم وقتی پزشک شدیم باید به سلامت جامعه کمک کنیم و میتوانیم از این طریق درآمد کسب کنیم. اما آیا در مورد میکروبیولوژی هم چنین دیدگاه واضح و روشنی داریم؟ به نظر میرسد خیر.
با نگاهی کلی به رشتههای دانشگاهی در ایران متوجه تقسیمبندی آنها به دو گروه میشویم: ۱) محض یا پایه و ۲) کاربردی، مهندسی، حرفهای، مهارتی. آیا چنین تقسیمبندی درست است؟ شاید این نوع تقسیمبندی ناشی از دیدگاه دوگانهای باشد که پیشتر بدان اشاره کردیم. به این معنا که اگر توانستهایم در پیرامون خود مصداقی عینی از کارکرد رشتهای خاص بیابیم به آن بار کاربردی دادهایم و اگر نتوانستهایم چنین عینیتی از آن مجسم کنیم آن را در دسته پایه یا محض قرار دادهایم و خود را از شر پاسخ دادن به پرسشی مبنی بر کاربرد این رشتهها رهایی بخشیدهایم. البته گفته میشود در برنامههای توسعهای که در دولت آقای خاتمی دنبال میشد سرمایهگذاری روی تحقیقات پیشبینی شده بود که عملا مانند بسیاری از طرحهای توسعه دیگر به محاق رفت. بنابراین با توجه به بافت سیستم گردش سرمایه در کشور ما به نظر میرسد علوم پایه به معنای خالصشان طرفداری ندارند. گرچه زمانی این رشتهها در کشورهای پیشرفته نسبتاً از بازار کار خوبی برخوردار بودند، اما امروزه به نظر میرسد حتی در آن کشورها نیز رشتهها از حالت تکبعدی در حال خارج شدن باشند. در دنیای امروز علوم مختلف در هم تنیده شده و در جهان پیشرفته به ندرت میتوان شاخه کاری تکرشتهای را یافت که به نحوی به علوم دیگر مرتبط نباشد. امروزه واژه «multidisciplinary» را در جاهای مختلف میبینیم. دلیل این تغییر این است که در این کشورها، سیاستگذاران علمی نیازهای روز را زیر ذرهبین قرار میدهند و نظام آموزشی را طبق تغییراتی که در این نیازها ایجاد میشود انعطاف میدهند. اساساً در این کشورها امور علمی مانند بسیاری مسائل تخصصی دیگر بیش از آنچه به عهده سیاستمداران باشد، به عهده متخصصین و شاغلین آن حوزه است. اما در ایران نه تنها تغییرات بر اساس نیازهای بومی (به معنای واقعیش نه مفهوم قلبیافته و دستآویزشده آن) شکل نمیگیرد، بلکه همواره در کشاکش خودمحوری و غربزدگی دچار آسیب وارداتی بودن و تغییرات یکشبه و فردمحور به جای برنامهمحور است. لذا رشته میکروبیولوژی نیز به زعم من از بستر نیازهای جامعه استخراج نشده و مانند بسیاری دیگر جزو عنوان-رشتههای وارداتی است. از طرفی نادیدهگرفتن/پاککردن صورت مسئله موجب شده است که این نوع رشتهها رفته رفته بیشتر به حاشیه بروند و نازاده رو به خاموشی بگذارند. سیاستگذاران علمی در کشور ما بسته به میزان آشنایی خود (و نه تخصصشان) با این رشتهها دو رویکرد را در پیش گرفتهاند: یکی ایجاد رشتههای بین رشتهای و دیگری حذف بودجههای پژوهشی و ایجاد دورههای آموزش-محور (به جای پژوهش-محور). رویکرد اول در موارد معدودی اتفاق افتاده و رویکرد دوم ناگفته از نامش پیداست که بس کوتهبینانه و در راستای رفع تکلیف و ایجاد مشغله صرف برای متقاضیان بیش از حد ورود به دانشگاه اندیشیده شده است. در حالی که پژوهش عامل اصلی و اساسی پویایی جوامع علمی دنیا بوده و در صورتی که طبق نیازهای واقعی یک جامعه سیاستگزاری شود، یکی از ابزارهای اساسی خودکفایی آن خواهد بود.
ایجاد رشتههای بینرشتهای نیز با توجه به ساختار شکلگیری غیرکارشناسیشان، خود سرآغاز مشکلات و سردرگمیهایی است. از جمله این که با ایجاد رشتههای بین رشتهای، دانشآموختگان رشتههای محض و پایه بلاتکلیفتر از پیش میمانند، چرا که نه تنها در بازار شغلی دیگر رشتهها جایگاهی ندارند، بلکه با ورود دانشجویان سایر رشتهها در حوزههای پژوهشی فرصتهای تحصیلی و احیانا معدود شغلی نیز برای آنان تنگتر میشود. برای مثال امروز با توجه به افزایش متقاضیان تحصیل در خارج کشور، دانشجویان رشتههای حرفهای مانند پزشکی تمایل زیادی به انجام پژوهش و ایجاد رزومه جهت دریافت پذیرش از دانشگاههای خارجی دارند.
از دیگر سو، از آن جا که بخش زیادی از بودجههای پژوهش (پژوهانه) صرف تحقیقاتی میشود که نه بر مبنای نیازهای داخلی بلکه بر اساس سلیقههای مجلات بینالمللی تعریف شده است، در کنار عوامل دیگر، تولید دانش در کشور مفهوم تجربی/کاربردی خود را از دست داده و تبدیل به مجموعه دانستنیهایی میشود که طی نسلها تنها بازگو میگردد (علوم نقلی۳). شاید چیزی شبیه به نحوه تدریس علوم دینی در حوزه. این دانستنیها در بهترین حالات، سبب پذیرش محقق در دانشگاههای خارجی یا پذیرش در مقطع تحصیلی بالاتر میشوند. از زاویهای بدبینانهتر نیرو و بودجه تحقیقاتی ما را برای بریدن لبه دانش (cutting edge researches) کشورهای پیشرفته صرف میکند در حالی که در کشور ما نیازهای اساسیتری وجود دارد که ما را مصرفکننده صرف ساخته است. پس خلاف آن چه ما سالهاست در کلام ادعای آن را از زبان مسئولان شنیدهایم، سیاستهای کلی کشور، ما را به کارگران علمی بیمزد و مواجب جهان اول بدل ساخته است. بنابراین به نظر میرسد این نوع نگاه به آموزش علوم، چه پایه و چه کاربردی، در اذهان سیاستمداران حوزه علوم و آموزش در کشور نیازمند هماندیشی و بازنگری جدی است.
سؤال اصلی دیگری که از این جا شکل میگیرد آن است که آیا اساساً میتوانیم بگوییم در بخشی از دانش تنها تولید علم میکنیم و در بخشی از آن استفاده میکنیم. آیا در رشتههایی که مهندسی یا کاربردی نام میگیرند چیزی به نام تولید دانش وجود ندارد؟ و آیا در میان رشتههای علوم پایه هیچ جنبهای به معنای عملی آن نمیبینیم؟ به نظر میرسد امروزه این مرزبندیها کارایی چندانی ندارند و واقعیتهای موجود به کرات ما را به شکستن این مرزها وادار میسازند. که نمونه آن تشکیل رشتههای میانرشتهای، انجام پروژههای تحقیقاتی میانرشتهای، داشتن نیمنگاهی به تولید در حیطه علوم پایه و انجام تحقیقات پایهای در حوزههای مهندسی است. البته شاید بتوان گفت در بخش مهندسی مشکل کمتر است، چون دانش تولید میشود و به دلیل تماس نزدیکتر با بخش صنعت، هدف اصلی که کاربرد است هم حفظ میشود.
به نظر من شاید یکی از دلایل این امر را بتوان عرضه پیش از تقاضا دانست. به این معنا که در برههای از زمان پس از سالها دوری از سپهر جهانی دانش، دانشوران ایرانی شروع به آموختن دانش غرب و ورود آن به ایران نمودند. بخشی از این دانش به طور طبیعی دارای سابقه و مخاطب بود، مثل پزشکی. بخشی از این دانش مربوط به تکنولوژیهایی میشد که علیرغم دارابودن پیشینه در همین خطه، فراموش شده بود و پس از فراوری در غرب دوباره در شمایلی دیگر به میهن باز گشته بود. یعنی اگر چه سابقهای دور داشت اما اکنون مخاطب یا بازارش به هر دلیل فراهم بود. از این دسته میتوان به برخی علوم مهندسی، ریاضی و یا شیمی اشاره کرد. در این میان برخی دیگر به سراغ حیطهای از دانش جهانی رفتند که نه سابقهای چندان درخور توجه داشت و نه مخاطبش چنان فراهم بود که از نظر من رشته میکروبشناسی در این دسته قرار دارد. این خود از دیگر عوامل مهجور ماندن این رشته در ایران است.
در پایان، به نظر میرسد سالیان بسیاری است که ایرانیان بر خود ندانستهاند که برای چیزی غیر از نیازهای اولیهشان فکر کنند یا حرکتی انجام دهند. خلاقیت و نوآوری در اندیشه و کار، سالهاست وجهه بومی خود را گم کرده و از دستور کار خارج شده است. اما اکنون زمانی است که تحصیلکردگان رشتههای مختلف به این نقطه رسیدهاند: به نقطه چرایی کاری که انجام میدهد. حالا به نظر میرسد یافتن پاسخی برای این ابهامات، ضروری باشد. دلیل پیدایش این نگاه پرسشگرانه، بیکاری گسترده، ارتباطات، خودآگاهی یا هر چه که باشد، امر میمونی است و در خور پاسخ شایسته.
به عنوان یک کارشناس ارشد میکروبیولوژی علاقهمندم بدانم آسیبها یا ناهنجاریهایی که ما را از صف مقدم جامعه علمی جهانی بازداشته چیست و ریشهی آنها کجاست. امروزه بر کسی که چند صباحی در سپهر دانش میکروبیولوژی گذران کرده باشد، مشکلات موجود پوشیده نیست. چند نمونه جهت مثال این که:
- انجام پژوهش امروزه بیش از یک حرفه، علاقه یا استعداد، به انگیزهای برای ارتقای شغلی یا گذر از مقطع تحصیلی خاصی تبدیل شده است. این امر سبب میشود در انجام پژوهش منافع ملی و درازمدت نادیده گرفته شود و اسپهر (atmosphere) دانش بازارگونه شود. به گونهای که افراد در چاپ مقالات اهداف شخصیشان را به جای تحصیل علم یا به اشتراک گذاردن آن دنبال میکنند.
- در قوانینی که با هدف ایجاد انگیزه گذارده شدهاند از معیارهای پیشرفت جایگاه علمی، چاپ مقالات در مجلات ISI است که مستلزم پرداختن به موضوعات نو در سطح جهان میباشد. به جهت وجود رقابت و عدم تناسب قوانین، یافتن موضوع جدید در سطح جهانی بدون دارا بودن پایههای پیشین و لازم برای اجرای پژوهشهای نوین به لابیرنتی گیج کننده پیش پای پژوهشگران بدل شده است. چرا که آنچه در سطح جهان مطرح است ممکن است کاربرد داخلی چندانی نداشته باشد و آنچه برای کشور نیاز است ممکن است برد جهانی نداشته باشد.
- واگرا بودن راستای دانش و فنآوری به این معنا که در دانشگاه موضوعات جدیدتر بیشتر مورد توجهاند، اما در صنعت ما عموماً محصولی مورد نیاز است که از پیش تأیید شده باشد. چرا که صنعت ما از تکنولوژی روز دنیا فاصله داشته و به دلایل مختلف مصرفکننده ابزارها و فنون وارداتی است.
- چاپ مقالات یا ارائه کنفرانس به نوعی مبدل به ابزار خرید نمره یا موقعیت شده که با توجه به امکانات محدود در حوزه پژوهش، مجوزی جبری برای زیر پا نهادن بسیاری از نکات اخلاقی میگردد.
- مقالات انگلیسی به دلایل متعدد بر مقالات فارسی ارجحیت داده میشود که خود سبب ایجاد گسستگی در جامعه علمی و نیز فاصله گرفتن هر چه بیشتر با بخش صنعت و بازار میشود.
- کمبود هزینه و امکانات لازم برای پژوهشهای میکروبیولوژی نیز موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. میشود گفت همیشه همه جا بودجهها محدود است. اما مقایسهای منصفانه و سرانگشتی نشان میدهد کشور ما به لحاظ اختصاص بودجه پژوهشی در چه جایگاهی قرار دارد.
- ناشناخته بودن ابعاد، کاربردها و گرایشهای این رشته در سطح جامعه و در نتیجه کمبود سرمایهگذاری و عدم ایجاد فرصت شغلی در این زمینه.
- محرومیت پژوهشگران کشور از برخی امکانات از سوی جامعه جهانی نیز مشکلاتی را گریبانگیر آنها نموده است. به نحوی که عملا دسترسی آنها را به حوزههای کاربردیتر و استراتژیک مثل سوخت زیستی محدود ساخته است.
- رقابت ناسالم یا به عبارتی فرهنگ عدم همکاری۲ در محیط دانشگاهی هم امکانات و اطلاعات را از دسترس خارج کرده و باعث میشود همه نتوانند در حوزه پژوهش پایدار بمانند.
- ساختار آموزشی در کشور به گونهای است که پس از مدتی تقریباً اجباراً هر فردی را به این نتیجه میرساند که برای گرفتن بازخورد میبایست کمترین زحمت را بکشد. متأسفانه باید اذعان داشت به دلایل مختلفی که مجال شکافتن همهی آنها نیست، بیانگیزگی از بدترین دستآوردهای این سیستم آموزشی است و این شامل دانشآموز/دانشجو و آموزگار هر دو میگردد.
به تمام دلایل بالا دانشآموختهی این رشته نه تنها هویت مستقلی ندارد، بلکه حتی شناختی از نقشی که میتواند در جامعهاش ایفا کند ندارد. پس از خروج از فضای دانشگاهی، کمتر کسی موفق میشود هویتی به نام کارشناس میکروبیولوژی (میکروبیولوژیست) بیابد یا آن دانشی که به عنوان پژوهشگر به دست آورده است، را حفظ کند. بلکه عمده اعضای جامعه علمی میکروبیولوژی را در کشور افرادی تشکیل میدهند که تحت عناوینی دیگر در سازمان یا مؤسسهای شاغلند. اعضای هیئت علمی و دانشجویان از این جملهاند و هر چه از این فضا دورتر میشویم برخوردمان با عنوان پژوهشگر تقریباً به صفر میرسد. در نتیجه پس از خروج از محیط دانشگاهی کمتر کسی یک میکروبشناس یا پژوهشگر میکروبیولوژی باقی میماند. دسترسی به منابع اطلاعاتی کاهش مییابد. بهروزرسانی دانستهها اتفاق نمیافتد و بین زندگی حرفهای و دانش فرد شکاف روی میدهد.
با فرض این که جامعه علمی میکروبیولوژی در ایران تمایل به همسطح شدن با جامعه جهانی در عین حفظ یکپارچگی را داشته و آمادگی شناخت و پذیرش واقعیتهای جاری خود را دارد، من راهکارهای زیر را برای بررسی بیشتر پیشنهاد میکنم:
- بد نیست با توجه به نداشتن جایگاه شغلی مناسب برای رشتههای علوم پایه، در سرفصلهای این رشته و عناوین آن توسط متصدیان امر بازنگری صورت گیرد. در واحدهای درسی بازنگری کرده و گنجاندن مباحث جدید و مرتبط و ضروری همچون تاریخ علم، زبانشناسی علمی (لزوم واژه آفرینی و پویایی زبان فارسی همگام با پیشرفت تکنولوژی)، اخلاق در علم (قوانین مالکیت معنوی و اخلاق زیستی)، اقتصاد و تجارت و … را در نظر بگیریم.
- همانطور که میدانیم در رابطه با این رشته هم اکنون در سطح دانشگاهها تحت عنوان رشتههایی مختلف شامل میکروبیولوژی یا میکروبشناسی یا باکتریشناسی و بیوتکنولوژی پژوهشهایی صورت میگیرد. به نظر لازم میآید یک بار دیگر مرزها/همپوشانیها/همکاریها را مشخص کنیم و بین این رشتهها و وظایفی که قرار است در جامعه به عهده گیرند هماهنگی ایجاد کنیم.
- اگر به این نتیجه رسیدهایم که باید با جهان تعامل و تبادل علمی داشته باشیم، چگونگی آن را نیز مشخص سازیم. الگوها و قوانین را فرا گیریم. با چارچوب بومی خود مقایسه کرده و با کنار هم قراردادن آنها، راه را برای ورود علاقمندان و متخصصان خود به عرصه جهانی و حضور مستمر آنها هموار سازیم.
- استفاده از توان محصلان در مقاطع کارشناسی و پیش از آن (undergraduates) جهت بازآموزی و تکرار یافتههای پیشین چه از طریق ترجمه و یا پژوهشهای با هدف آموزش (PBL- نه با هدف شرکت در مسابقات برای استفادههای تبلیغاتی). هدف از انجام این نوع پژوهشها نه لزوماً کشف جدید، بلکه بازکشف دانش موجود و یادگیری روش شناسی علمی است، تا بتوان به این طریق در مقاطع تحصیلی بالاتر و بعد از آن در بازار کار، انتظار درستی داشت که با انجام پژوهش به تولید محصول واقعی رسید.
- برگزاری اجتماعات اختصاصی میکروبیولوژی برای بالابردن آگاهیهای جمعی و ایجاد فضاهای بحث آزاد در این هماندیشیهای تخصصی با توجه به این که امروزه حضور در همایشهای زیستشناسی و سایر موارد مرتبط اغلب بهانهای است برای دریافت مدارک آن و گرفتن نمره یا ارتقای رتبه. البته این نه تنها بد نیست بلکه یکی از ضروریات داشتن هویت علمی است اما بسترها باید به گونهای باشد که اگر اجباری همچون دفاع از پایاننامه و گرفتن نمره و بالارفتن مرتبه دانشگاهی نباشد، باز هم این روند ادامه پیدا کند. شاید بد نباشد بررسی کنیم که چند درصد از شرکت کنندگان در این همایشها از جمع دانشجویان یا اساتید راهنما بوده و چه تعداد از مراکز پژوهشی شرکت میکنند و چند درصد این افراد طی مدت خاصی حضورشان تداوم مییابد.
- شناسایی نیازهای اساسی کشور که با کمک دانش میکروبیولوژی قابل تأمین است و سرمایهگذاری آموزشی و مالی روی این موضوعات به گونهای که منجر به راه اندازی واحدهای تولیدی و شناساندن زمینههای سرمایهگذاری در این راستا در سطح عموم جامعه گردد.
- در دسترس قرار دادن یافتههای جدید از طریق ترجمه و خریداری انتشارات جدید و در اختیار تمام علاقمندان از جمله دانشآموختگان این رشته قرار نهادن نیز از جمله ضروریاتی است که به ادامه حضور این افراد کمک میکند. ایجاد یک کتابخانه تخصصی زیستشناسی که شبکهای از تمام منابع اطلاعاتی موجود در کشور را در خود ایجاد کرده و آن را گسترش دهد، میتواند به تقویت قوای علمی میکروبشناسانی که مایل به ادامه فراگیری دانششان میباشند کمک کند. هماهنگی مراکز علمی در اشتراک مجلات و کتابخانهها و تعاون در خریداری آنها میتواند به کاهش هزینههایی که در سطح کلان صرف این موضوع میشود، کمک نماید.
- صدور کارت پژوهشگری جهت افرادی که وابسته به سازمان یا نهاد خاصی نیستند و مایل به ادامه فعالیت علمی خود میباشند. این کارت میبایست در همکاری مراکز و نهادها با فرد، دارای کارکرد باشد.
- بازگرداندن ارائه واحد کارورزی به دوره تحصیلی کارشناسی.
- سپردن وظیفه ارتقای فنی دستآوردهای پژوهشهای نوآورانه و تجاری سازی آن به واحدهای تولیدی و کارآفرینی و ایجاد ارتباط و تعامل مثبت بین دانشگاه و صنعت.
- ارائه واحد سمینار در مقطع کارشناسی با محوریت پیشرفتهای جدید در علم میکروبیولوژی که در عین آشنایی دانشجو با مباحث جدید و بازنمودن گستره دیدگاه او در دانش تخصصی خودش، از سردرگمی او در انتخاب مسیر بعدی در حرفهاش یا تکمیل تحصیلاتاش میکاهد و هزینه چندانی نیز در بر نمیگیرد.
این راهکارها میتواند یک دانشآموخته میکروبیولوژی را برای ورود به بازار کار آمادهتر کند. در مقابل راهکارهای دیگری در سطوح دیگر نیاز است که میل به سرمایهگذاری واحدهای تولیدی مربوط به میکروبیولوژی را افزایش دهد و هزینهها و ریسک ایجاد و توسعهی چنین کسب و کارهایی را کاهش دهد.
۱ مصاحبه دکتر منصوری عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف با مجله شهروند- کاوه فیض اللهی
۲ سخنرانی دکتر خسرو خاور، استاد دانشگاه سوربن و عضو مرکز تحقيقات سياست علمی کشور، در همايش فلسفه علم- ۴و۵/خرداد/…- به همت سه مرکز گروه فلسفه علم واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامی، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران و پژوهشکده فلسفه تحليلی پژوهشگاه دانشهای بنيادی
۳ سخنرانی دکتر شاپور اعتماد در انجمن جامعه شناسی ایران معاون پژوهشی مرکز تحقیقات علمی کشور و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران- ۱۳۸۲/۷/۲۷