فرهنگ واژگان

در اینجا برای واژه‌هایی که در مقالات علمی و عمومی و یا متون عادی معمولا جایگزین فارسی جاافتاده‌ای ندارند، پیشنهادهای خودم را فهرست می‌کنم. هم‌چنین اگر در جایی واژه معادلی بیابم که از آن خوشم بیاید با ذکر منبع در این جا معرفی خواهم کرد. شما هم می‌توانید واژه‌هایی را که دیده‌اید یا در گویش خودتان به کار می‌رود ولی در لهجه‌های دیگر نیست و یا حتی واژه‌هایی که خودتان ساخته‌اید، پیشنهاد کنید. اگر حداقل معیارهای من را داشته باشد حتما با نام خودتان منتشر می‌کنم. زیاد هم سخت‌گیر نیستم.

پیش‌فرض: هدف من از تهیه این جدول حفظ زبان فارسی است. چرا که معتقدم گنجایش واژه‌آفرینی در زبان فارسی به دلایل گوناگونی محدود شده است. به غیر از آفرینش واژه‌های جدید از واژهای پیشین که عمدتا به عهده فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است، آشنایی با کلمات لهجه‌ها و  زبان‌های نزدیک (بخصوص به لحاظ جغرافیایی مثل کردی، لری، گیلکی) و استفاده از واژه‌های برابرنهاد موجود در دایره واژگانی آن‌ها می‌تواند به غنی‌تر شدن خزانه واژگانی زبان فارسی کمک شایانی بکند.

توضیح اول: چون این فهرست را بر مبنای سلیقه شخصی خودم تنظیم می‌کنم و فعلا زمان و توان فنی کافی برای ایجاد یک فرهنگ با ویژگی‌های ایده‌آلی که مد نظرم است ندارم، تنها واژه‌هایی را می‌نویسم که مصطلح‌ند و معادل جالبی برای‌شان به دستم می‌آید. بنابراین لزوما برای همه واژه‌ها همه معادل‌ها را نخواهم نوشت.

توضیح دوم: امیدوارم در آینده وقت و توان کافی برای تکمیل این فرهنگ داشته باشم تا بتوانم برای واژگان نزدیک به هم بار معنایی را هم اضافه کنم.

توضیح سوم: این فهرست کم کم بروز خواهد شد.

توضیح چهارم: فعلا واژه‌ها به ترتیبی که با آن‌ها برخورد داشته‌ام نوشته شده‌اند. اگر در آینده این پروژه به جای خوبی رسید به تنظیم الفبایی آن‌ها خواهم پرداخت.

 

راهنمای منابع:

م: پیشنهاد از خودم
د: پیشنهادشده یا استفاده‌شده توسط دیگران
گ: برگرفته از یک گویش               
برابرنهادفارسیانگلیسیعربیلاتینمنبعریشهچم (بار معنایی)
چرک‌خوانیProofreadingم
هایلایترنگ‌جستهHigh lightم
هجی‌بینSpell checkerم
به‌سازیاصلاح
بازگویی/ بازگو کردنQuoteنقل قولد
بازنویسی/ بازنویس کردنQuoteنقل قولد
گاه‌شمارتقویمد
روزشمارتقویمد
سال‌نامهتقویمد
بنیان‌گذاریتأسیسد
اپراتورراهبرOperatorد
کاربرUser
آشوباغتشاشد
پاداشاِنعامد
دست‌خوشاِنعامم
پرانتزکمانکParentheses
گیومهدوکمانک/دوکمونDouble quotation mark
آب دستوضودترکی استانبولی
توالت رفتن/دستشویی رفتندست به آب رفتنمگویش یزدی
لوسترآویزهluster
دستکدترکی استانبولی
هم‌زمیندترکی استانبولیبه محل تقاطع راه‌آهن و جاده می‌گویند
و همکارانet al
سیستمساختارSystemد
سیستمدستگاهSystemد
سیستمسامانهSystemد
ساختارStructureد
برابرنهادمترادفد
آپلودبارگذاریUploadد
گدایی‌گریدافغانستانی و پاکستانیدر گویش یزدی هم واژه گداگری یا گدابازی به رفتار خسیسانه گفته می‌شود.
بارداردو گیان/دو جانحاملهدافغانستانی
الکترونیکبرقیElectronicدافغانستانی
خسته شدممونده شدممگویش یزدیالبته مختص لهجه یزدی نیست ولی در بین قدیمی‌ترهای پایتخت بیشتر رواج دارد.
خسته نباشیمانده نباشیدافغانستانی به جای خسته نباشی می‌گویند مانده نباشی. در برخی گویش‌ها در ایران جواب خسته نباشی را با مانده نباشی یا درمانده نباشی می‌دهند. نخسته هم در برخی گویش‌ها به جای خسته نباشی به کار می‌رود. کردها هم به جای خسته نباشی می‌گویند مانی نبی که همان مانده نباشی است (د).
بیمارستانشفاخانهدافغانستانی